به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی ترویجی «شاخصههای اجتهاد تمدن ساز» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و نقد حجت الاسلام محسن الویری؛ عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و حجت الاسلام محمد حسین ملک زاده سه شنبه ۲۸ فروردین در دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم برگزار شد که بخش نخست آن در ذیل تقدیم می شود.
حجت الاسلام والمسلیمن رهدار:
موضوعی که مطرح شده است و به عنوان شاخص های اجتهاد تمدن ساز به صورت اختصار از آن به عنوان اجتهاد تمدنی یاد خواهیم کرد.
مقدمه
پیش از شروع بحث مقدمهای را مطرح کنم، طبعاً این گونه از موضوعات دلیل جدید بودن و منقح نشدن و تولید نشدن بسیاری از ابعاد مسئله، نباید انتظار داشت بحث طبق مباحث مرسوم فقهی حوزوی جلو برود. اینکه بحثها تلاشی است که محققان حوزوی انجام میدهند تا با تحفظ بر تراث، مبانی، روشها و سنتهای به حجیت رسیده علمی در حوزههای علمیه سعی کنند افقهای جدیدی را باز کنند، که این افقها گاهی اوقات از جنس تأسیس روش و مبنا و اصل است.
در مجموع تاکنون موضوعاتی از این دست، حتی موضوعات مشابه آن به لحاظ ادبیات آنچنان تورم پیدا نکرده است که بشود صفر تا صد بحث را بر اساس سنت مرسوم فقهی حوزوی شروع کرد و ختم کرد و البته بعضی از اساتید و فقهای بزرگواری که در این دست از موضوعات پیشگام بوده اند، کشفها و دست آوردهایی در این حوزه داشته اند اما همان بزرگواران حتی وقتی چند جلد کتاب تولید کردهاند آن کتابها بخشی به ارزیابی فقیهان هم تراز آنها گذاشته میشود، نقدهایی بر آنها وارد میشود که عیب نیست بلکه دست مریزاد هم دارد، کاری است که در آغاز آن هستیم و احتمالاً باید به یک حلم علمی اجتماعی اجازه دهیم تا مفاهیم، روشها، ادبیات طرح شود و برای مدتی آزمون و خطا شود حتی اگر به نتایج روشنی در گامهای نخست نرسید، این اتفاق باید بی افتد.
بحث اجتهاد تمدنی یکی از مباحثی است که تقریباً در یک دهه اخیر توسط محققان حوزوی مطرح میشود و در چندسال اخیر مقالات و کتاب هایی در این زمینه نوشته شده است، که ادبیات آنها مرسوم نیست.
تعریف اجتهاد تمدنی در گرو تعریف از تمدن است
اینکه تعریف اجتهاد تمدنی چیست ؟ اگر بخواهیم به لحاظ مفهومی بحث کنیم به نظر بنده مسبوق به تعریف از تمدن است. یعنی بسته به اینکه تمدن را چه چیزی تعریف کنیم، تعریف اجتهاد ناظر بر تمدن نیز جابه جا میشود. به طور مثال اگر کسانی تمدن را به حوزه اخلاق اسلامی تعریف کنند احتمالاً استلزام اجتهادی آن در بحثهای فقهی این است که یک امتزاج حداکثری بین اخلاق و فقه باید صورت بگیرد. کسانی که تمدن را به پیچیدگی تعریف کردهاند علی القاعده باید در اجتهاد تمدن ساز، اجتهادی باشد که به لحاظ روش، مبانی، اصول ظرفیت درهم آمیختن این پیچیدگیها را داشته باشد. یعنی خروجی این اجتهاد به گونهای نباشد که سطح یا سطوحی از متعلق بحث یعنی تمدن مشکل باشد.
نظریه مختار در تعریف تمدن
تمدن را به مثابه بزرگترین ظرفی که امکان تحقق تام و تمام همه معارف اسلامی در آن است تعریف می کنم. اگر تمدن را این چنین ظرفی ببینیم تبعا هم مباحث معنوی در آن است و هم مباحث ظاهری و فیزیکی و دنیایی و آخرتی. احتمالاً در اینجا باید تعریفمان از مقوله اجتهاد و فقه باید بر پایه آن تعبیر مصطلح به نام فقه اکبر صورت بگیرد.
در این بخش هرگونه استنباطی از دین و اجرای این مستنبطات دینی که نتیجه آن تولید یک تمدن بشود، در هر سطحی آن اجتهاد را میتوانیم تمدن ساز نامگذاری کنیم. هر روش استنباطی که اجرای مستنباط آن در رشته استنباط به تحقق تمدن بی انجامد. استنباط آن این است که چنین اتفاقی زمانی رخ میدهد که استنباطات اجتهادی ما باید امتداد اجتماعی پیدا کند.
مفروضات و اصول موضوعه فقه تمدن ساز
در سطح مفروضات این بحث فکر میکنم چهار مفروض برای این بحث را باید در نظر بگیریم، یکی بحث جامعیت اسلام است، طبعاً این مفروض بر پایه آن تعریف مختاری که از تمدن ارائه شد است. اگر تمدن را واسعترین ظرف تحقق تام و تمام معارف اسلامی تعریف کنم، باید مفروض بگیریم که در بحث اجتهاد تمدنی باید مفروض گرفته شود اسلامی که با روشی به نام اجتهاد میخواهم آن را استنطاق کنم برای همه سطوح این ظرف واسع باید برنامه داشته باشد، این اسلام باید اسلام جامعی باشدکه در غیر این صورت نمیشود. اقتضاء این مقروض حداکثری بودن قلمرو آن است یعنی جامعیت اسلام اقتضاء دارد که قلمرو فقه حداکثری باشد.
نکته بعدی بحث جهانی بودن اسلام مفروض است، اقتضاء این مفروض قابلیت انعطاف و هماهنگ شدن فقه یا اجتهاد تمدن ساز با فرهنگ های متعدد است. همچنین قرار شد که اجتهاد ما اجتهاد تمدن ساز باشد و تمدن را هم در یک گستره وسیع جغرافیایی تعریف کردیم باید رویدادهای اجتهاد ما به گونهای باشد که در مکانهای مختلف این قلمرو وسیع امکان تحقق داشته باشد.
بهعنوانمثال اگر خروجی اجتهاد در بحث حجاب و عفاف همین چادر مشکی ایرانی باشد، که خب طبیعتاً این نبود است در ظرف زمان و مکان ایران بزرگان فرمودهاند که چادر حجاب اکبر است اما با این چادر در آن مناطقی از جهان که گرمای هوا 90 درجه است نمیشود با از خانمها بخواهیم با این چادر حضور داشته باشند در حالی که بر این باور هستیم که حجاب یک دستور اسلامی است و اسلام دینی جهانی است. بنابراین باید به گونهای حجاب را استنباط کنیم که امکان انعطاف فرهنگی و منطقهای داشته باشد.
مفروض سوم بحث امکان و معقولیت مدیریت فقهی است، اجتهاد تمدن ساز مفروض و معقولیت مدیریت فقهی است وگرنه اگر کسی مدیریت فقهی را با عنوان یک مفروض به صورت پیش فرض قبول نکند، باید اجتهاد کنیم و آموزهها و نظام هایی ناظر بر اداره مجتمعهای انسانی استنباط کرده است، طبعاً استنباط نقد و بدون امتدادی خواهد بود.
مفروض چهارم نیز بحث مکلف تمدنی است که احتمالا با این مکلفی که در فقه موجود با آن آشنا هستید تفاوت دارد، مکلف هایی همانند امت اسلامی، نظامات اجتماعی، دولتها، نظام بینالملل و ... میتوانند مکلف فقه تمدنی باشند. در فقه تمدنی مخاطبها چنین مکلفهای است.
استلزامات اجتهاد تمدنی
بحث اجتهاد تمدن ساز استلزاماتی نیز دارد، دو استلزامی که در اینجا آمده است یکی بحث فقه نظام است که برخی از فقها همانند شهید صدر آنرا مطرح کردهاند یعنی ما در اجتهاد تمدن ساز نمیتوانیم مسئلهای بنام نظامات و درک فقهی نظامات را مورد غفلت قرار دهیم. علی القاعده باید به این مسئله پرداخت و رویکرد ما نیز باید مقایسهای باشد یعنی پرداختن ما باید به گونهای باشد که بتوان بین نظام سیاسی، حقوقی و یا اجتماعی که این اجتهاد ارائه میدهد و نظامهای بدیلی که دستگاههای نظری گفتمانهای رقیب ارائه میکنند بتوانیم نتایجش را مورد مقایسه قرار دهیم.
وقتی می گوییم باید به فقه نظامات بپردازیم یعنی به طور فرض فقه موجود ما به احکام خُردی که در درون بانکها پرداخته میشود میپردازد اما به خود یا نمیپردازد یا کمتر میپردازد حتی فراتر از این به بانک به مثابه یکی از واحدهای نظام اقتصادی با یک نظام اقتصادی دیگری به نام بورس، بیمه و مالیات و ... به صورت شبکهای بپردازد. اگر به همه این موارد بپردازد اینها میشود نظام اقتصادی و جامعه که تنها نظام اقتصادی نیست، نظام اجتماعی، امنیتی و فرهنگی نیز دارد.
کاربرد فقه مقارن در احکام اجتماعی
مسئله دیگر مسئله فقه مقارن است که منظور بنده نیز اجتهاد بین مذهبی است. در اتفاقی که تاکنون در بحث مقارن افتاده است برداشت حقیر این است که در حال حل نظری در مباحث فقه مقارن اختلافات هستیم. به طور مثال اینکه تکتف در هنگام نظام استحباب دارد یا خیر؟ مهر استفاده کنیم یا خیر و سپس هم با رویکرد علمی و فقهی تفکیک بحث را مشخص میکنیم، مأموریت فقه مقارن در یک کامل کتابخانهای تمام میشود کما اینکه رسالت فقه مقارن جمع نظری اختلافات است اما اجتهاد تمدن ساز باید فراتر از این برود و علاوه بر حل نظری اختلافات باید به جمع عملی مشترکات برسد.
به نظر بنده جمع عملی مشترکات رویکردی است که جای آن در بحثهای فقهی ما خالی است، در یک نشست دیگری به استادی عرض کردم که منع آن کجاست که در امت اسلامی بعضی از مشکلات جامعه خودمان را بر پایه فلان گذاره خرد فقه سنی حل میکنیم؟ ایشان استنکار عجیبی کردند و گفتند اساساً میشود چنین چیزی؟
عرض بنده این بوده است ما در جامعهای زندگی میکنیم که بخش های متعددی از صنعت اجرای جامعه و نظام اسلامی خودمان را بر پایه گذاره های نه خرد بلکه کلان غربی حل میکنیم. یعنی حاضر هستیم بر پایه نظرات کلان غربی جامعه اسلامی را اداره کنیم و استنکافی نیز نداریم اما اگر از برخی از مبانی اهل سنت استفاده شود استنکاف عجیبی است.
به طور مثال در فقه اباضیه، تدخین و تخدیر در تمام مراحل حرام است. حال اگر در مرحله ساخت تمدن اسلامی به این اجتهاد تمدن ساز به دلایلی که مثلاً از جنس کارشناسیهای اخیر حضرت آقای مکارم بزرگوار در بحث سیگار انجام دادهاند و سپس به این نتیجه رسیدهاند که سیگار حرام است، به این نتیجه رسیدیم که سیگار حرام است در تراث فقهی ما فقها چنین فتوایی نداده اند و در فقهی اباضی است، اگر ما در بحث ساخت تمدن اسلامی چنین گذاره ای را آوردیم طبعاً نظامهای اجتماعی ناظر بر این مسئله نیز ساخت آن میشود حرام و جایی در پازل تمدن اسلامی نخواهد داشت.
موضوع شناسی وظیفه مجتهد تمدنی
ما هم اکنون اداره دخانیت داریم، طبیعتاً در تمدن اسلامی که چنین گذاره ای را وارد میکنید چیزی به نام اداره دخانیات تخصصا جا ندارد. در بحث قلمرو اجتهاد تمدنی گمان بنده این است که اجتهادی میتواند اجتهاد تمدن ساز باشد که فقیه در سلسله وظائف خود امتداد اجتماعی استنباط خود را بر عهده بگیرد.
حضرت آقای جوادی آملی گفتند که دو نوع اجتهاد داریم، اجتهاد علمی و اجتهاد عملی و آسیب حوزههای علمیه ما این است که برروی اجتهاد علمی سرمایهگذاری میکنند یعنی فقیه تنها میگوید دین این را میگوید، برداشت من این است اما فقیه به استلزامات اجرای این حکم در جامعه موجود احساس وظیفه نمیکند که باید خودش فکر و اقدام کند. گاهی اوقات تنها فکر نیست، مثلاً یک ایده یا آموزهای در حوزه سیاست خارجی دارند خودشان بروند وزارت امور خارجه و ساختارها را ببیند، اینها نیست.
بنده بر این باور هستم که اجتهادی میتواند، اجتهاد تمدن ساز باشد که فقیه در مقام موضوع شناسی چنان بیاندیشد که فکر کند موضوع شناسی بُعد حکم شناسی است، یعنی بر پایه آن نگاه قدیمی که تفکیک میکرد و میگفت موضوع شناسی کار کارشناس و حکم شناسی کار فقیه است، حرکت نکند. خود موضوع شناسی لااقل برخی از موضوعات را فقیه که آنها منطقی دارد پیگیری نماید.
شاید تأسیس موسسه موضوع شناسی فقهی که توسط آقای فلاح زاده راهاندازی شده است برپایه چنین عقلانیتی و یا مسبوق به آسیب شناسی از فضای استنباطات فقهی موجود حوزه صورت گرفته باشد. به لحاظ قلمرو اجتهاد تمدن ساز یک اجتهاد فراگیر است یعنی احکام در مقیاس فرد و اجتماع و ... جابه جا میشود و به هم می خوردو به عنوان مثال در خصوص خانواده و فرزند آوری اینکه به رغم توصیهای که میشود در چنین فضایی به مرحله وجوب نرسیدهایم و هیچ فقیهی فتوای وجوب نداده است.
حتی اگر در نسل ما یعنی تا 50 سال بعد نیز مشکل حادی نداشته باشیم اما به لحاظ علمی پیش بینی قطعی کنیم که اگر نرخ رشد جمعیت به همین روالی که الآن ادامه دارد ادامه پیدا کند 70 سال بعد نظام اسلامی با این جنس از مشکلات روبرو میشود، مشکلاتی که به آنها اجازه نمیدهد. فرض کنید که اداره نظام اسلامی 70 سال بعد مقتضی این است که شما از خارج از نظام اسلامی آدم وارد شود، اجتهاد تمدن ساز اجتهادی است که از الآن بگوید واجب است شما چند زن بگیرید از هر زن چند فرزند داشته باشید ولو اینکه مناسبات اجتماعی الآن با همین نرخ رشد جمعیت حل میشود.
در بحث روز استفاده از کالاهای تولید داخل، تاکنون فقهای عظام به مرحله تحریم کالاهای بیگانه نرسیدهاند اما اجتهاد تمدن ساز علی القاعده اجتهادی است که آینده نظام اسلامی و تمدن اسلامی را ببیند و بگوید اگر همین روند استفاده از کالای خارجی ادامه پیدا کند فلان تبعه اقتصادی را برای ما دارد و از الآن فتوای تحریم کالای خارجی داده شود که در تاریخ نمونه نیز دارد./ف
ادامه دارد ...
تهیه و تنظیم: علیرضا فلاحی